- بد نفسی
- عمل و حالت بد نفس
معنی بد نفسی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گنده دم گنده دهان بد روان آلوده روان بد فطرت بد نهاد بد سرشت، شهوت پرست
شهوت پرستی، بدفطرتی
بد ذاتی بد طینتی بد نهادی مقابل خوش جنسی
نگاهبد بد نگریستن نظر از روی شهوت، بد شکلی بد منظری
عمل و وضع بد نسل
بد نام بودن
هرزه گپی لاف زدن پر حرفی روده درازی، هرزه درایی یاوه گویی. هرزه گویی
تر زبانی
هرزه گویی
عمل و کار پر نفس
خوشبویی معطری، خوش سخنی خوش کلامی
معاشرت، مصاحبت، همدمی
بد تخمه بد نژاد بد نژاد بداصل، حرامزاده، بد ذات بد نهاد بد سرشت
بدجنس بودن، بدطینتی، بدنهادی
Breathless, Breathlessly
бездыханный , без дыхания
außer Atem
бездиханний , без подиху
bez tchu
喘不过气的 , 喘不过气地
sem fôlego
senza respiro, senza fiato
sin aliento
sans souffle
buiten adem
หอบ , หายใจไม่ออก
kehabisan napas, tanpa napas
لا يتنفّس , بدون نفسٍ
बेदम , बिना सांस लिए
ללא נשימה
息切れした , 息ができずに
숨이 가쁜 , 숨을 쉬지 못하고
nefessiz, nefessizce
bila pumzi